|
وب هواداران آمنه نقدی پور همه چیز در مورد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
| ||
|
این مهم نیست که از عشقِ که دیوانه شوی خانه بر دوش شوی و نخوری حسرتِ سیل آشنای حـَرَمش گردی و مست از نگهش عشق، عشق است، چه فرق است حسین یا قاسم این مهم نیست، که سردار کدامین باشد اصل، اخلاص عمل هست و همان شوق درون عشق باید که تو را، وصل کند بر حنّان شاعر: آمنه نقدی پور از کتاب قاسمانه
بر خاک شهید جان فدا باید کرد
شاعر: آمنه نقدی پور
برچسبها: شهید, شهدا, شهادت, شهید ابراهیم هادی, سلام بر ابراهیم
شعر عاشقانه حافظ ؛ زیباترین اشعار و غزل های حافظ درباره عشق شعر های حافظ در مورد عشق مجموعه اشعار زیبا، غزلیات و دوبیتی های کوتاه از حافظ شیرازی در مورد عشق و عاشقی و معشوق عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند ****** باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش ******
ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند جلوه بخت تو دل میبرد از شاه و گدا ****** من حاصل عمر خود ندارم جز غم ******
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ****** محترم دار دلم کاین مگس قند پرست از عدالت نبود دور گرش پرسد حال اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق نغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست ******
هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی ****** ما را که درد عشق و بلای خمار کشت جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت ****** فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند جای آن است که خون موج زند در دل لعل بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود ای که از کوچه معشوقه ما میگذری آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود ****** ما زیاران چشم یاری داشتیم ****** زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان سر فرا گوش من آورد به آواز حزین عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم خنده جام می و زلف گره گیر نگار ****** بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ****** خیال روی تو در هر طریق همره ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد به حاجب در خلوت سرای خاص بگو به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است اگر به سالی حافظ دری زند بگشای ****** مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس ****** الا یا ایها الساقی.. الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ ****** صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود ****** اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب ز عشق نا تمام ما جمال یار مستغنی است من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ ****** شعر عاشقانه حافظ جز نقش تو در نظر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت ****** چه جرم کردهام ای جان و دل به حضرت تو به درد عشق بساز و خموش کن حافظ ****** غم عشق.. دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب آن که پرنقش زد این دایره مینایی فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت ****** خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود ****** سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت ****** کام دوست… مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر بس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق حافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز ****** چو لعل شکرینت بوسه بخشد مرا از توست هر دم تازه عشقی و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس من آن فریب که در نرگس تو میبینم فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست ****** راه عشق … راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود ما را ز منع عقل مترسان و می بیار از چشم خود بپرس که ما را که میکشد او را به چشم پاک توان دید چون هلال فرصت شمر طریقه رندی که این نشان نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو ****** جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس ز آنجا که لطف شامل و خلق کریم توست ****** جلوه معشوقه … بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت ****** سخن عشق … صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو سخن عشق نه آن است که آید به زبان اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت ****** ما زیاران چشم یاری داشتیم ****** روز وصل دوستداران یاد باد گر چه یاران فارغند از یاد من
منبع: http://www.coca.ir/hafez-love-poems/ برچسبها: شهید حاج قاسم سلیمانی, شهدا, حافظ, عشق [ پنجشنبه دوم دی ۱۴۰۰ ] [ 7:35 ] [ هواداران آمنه نقدی پور ]
|
||
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] | ||